پارت دوم :

شاید من هم آخرش دق می کردم! مجسمه ی علی و نینو به هم نزدیک شدند،راه راه بودند و فلزی.هفت متر ارتفاع داشتند. دوباره بالا را نگاه کردم.علی انگار نینو را بغل کرد.دنده هایشان فرو رفت در هم.در هم حل شدند .

توریستها و مردهای مجرد گروه سوت زدند و دخت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.